۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

كو ... كجاست مجنون ؟



به كدام مذهب هستيم
به كدام ملت هستيم
كه كشند عاشقي را
كه تو عاشقم چرايي؟



چه باشد چاره ي عاشق
بجز ديوانگي كردن
چه باشد نياز معشوقان
بجز بيگانگي كردن




زهر ذره بياموزيد
پيش نور برجستن
زپروانه بياموزيد
چنين ديوانگي كردن



به طواف كعبه رفتم
به حرم رهم ندادن
كه برون در چه كردي؟
كه درون خانه آيي!



به قمارخانه رفتم
همه پاكباز ديدم!
چو به صعمحه رسيدم
همه زاهد رياحي!

پ.ن: اميدوارم هميشه شاد و سلامت باشين  

فایل جالب امروز:
توضیح: كليپ - با موضوع ترس
حجم: 4.89 مگا بایت
لینک: از سرور مدیا فایر - پس از لود شدن صفحه ی لینک منتظر بمانید تا درخواست دانلود شما به سرور فرستاده شود سپس بر روی Click here to start download.. کلیک کنید
 
فعلا باي 
۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

كي من؟

يه چند وقتيه كه حس مي كنم خيلي هيز شدم !
همين چند روز پيش توي خيابون يه پسره رو ديدم كه داشت با رفيقاش مي رفت
اين قدر به بنده خدا زل زدم خودش خجالت كشيد و سرشو پايين انداخت !
بايد يه راه حلي پيدا كنم اينجوري نميشه !
كار دست خودم ميدم آخرش !


فایل جالب امروز:
توضیح: كليپ - نازترين بچه اي كه تا حالا ديدم 
حجم: 2.23 مگا بایت
لینک: از سرور مدیا فایر - پس از لود شدن صفحه ی لینک منتظر بمانید تا درخواست دانلود شما به سرور فرستاده شود سپس بر روی Click here to start download.. کلیک کنید

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

بوس !

چند روز پيش دندون فشون پسرخالم بود
راستش من خيلي اهل مهموني هاي خونوادگي نيستم
دليلش هم مشخصه
اولا همه اونجا دو به دو با هم حرف مي زنن ولي من هيچ همسن و همزبوني ندارم بنابراين كسل كنندست كه 4 ساعت به حرفاي بقيه گوش بدي و آخر هم با اينكه چيزي نفهميدي ولي مثل بز سرت رو به نشانه تاييد تكون بدي
دوما هم اصولا من هرجا پا بذارم چه مهموني باشه، چه عيد ديدني باشه، چه دندون فشون و تولد بايد به مشكلات سخت افزار و نرم افزاريشون پاسخ بدم
البته من از اين كار خسته نميشم چون حداقل از اين دنيا يه چيزايي مي فهمم!
بگذريم
چي مي خواستم بگم و به كجا رسيديم!
بريم سراغ همون دندون فشون!
پسر خالم تازه دندون درآورده بود و خالم هم براش جشن گرفته بود و من رو هم به شخصه دعوت كرده بود
منم گفتم براي اينكه بتونم يه كمي بپيچونم و ديرتر برم طبق معمول هر روز رفتم واسه ورزش
روي ميز پرس دراز كشيده بودم و داشتم هارتل ميزدم كه گوشيم زنگ خورد
مامانم بود
واي حالا گير ميده چرا دير كردي!
سريع كارامو ديدم و دوش گرفتم
پيرهن بنفشم رو پوشيدم و گردنبند پلاك فروهر هميشگيم رو هم انداختم و با يه شلوار لي ابروباد آبي و دستبند و ساعت اسپرت راه افتادم
روز جمعه بود و طبق معمول شهر خيلي خلوت بود
گفتم از كوچه برم بهتره
از بين يكي از كوچه ها رفتم كه هميشه خلوت بود ولي اون روز نمي دونم چي شده بود كه خيلي شلوغ بود
من تا به حال اون كوچه رو اونقدر شلوغ نديده بودم
اينم از شانس من بود!
به وسطاي كوچه رسيدم كه ديدم يه ماشين وارد كوچه شد
عرض كوچه يه 60 متري هست
ولي اين يارو صاف داشت ميومد كه منو زير كنه!
كمي كه جلوتر اومد ديدم دوتا پسر جوون و تقريبا همسن و سالم توي ماشين نشستن
ديدم مثل اينكه خوردن كه اصلا حواسشون نيست كه دارن زيرم ميكنن!
بلهههههه همين جوري داره مياد
ماشين كه به يك متريم رسيد سر فرمون رو كج كرد و در حاليكه نزديك بود منو زير كنه 4 تا تيكه بهم انداخت
نمي تونم بگم چي گفتن!
اون يكيش هم كه لباشو غنچه كرده بود و لبخند مي زد!
معلوم بود بچه تهرانن
بعدش گاز داد و دو تا بوق هم زد و رفت
من كه داشتم آناليز مي كردم كه چي شده
سرم رو چرخوندم و ديدم كه تمام اهل كوچه دارن منو نگاه مي كنن
دخترا كه چشمك مي زدن و پسرا هم از خنده ريسه مي رفتن!
گفتم آخه اينم شانسه كه تو داري علي
هميشه اين كوچه خلوت بودا حالا يه امروز 200نفر آدم بايد توش باشه!
سرخ و سفيد شدم و سريع زدم به چاك!
يادمه ترم آخري كه توي دانشگاه قبليم بودم
يه روز از سر بيكاري و بي حوصلگي كلاس رو پيچونديم و رفتيم بيرون
سر ظهر بود يه سري از بچه ها رفتن خونه من و دو تا از دوستام هم گفتيم كه ميريم به سمت كوي دانشگاه و از اون ور هم ميريم پاتوق هميشگيمون
سه نفري داشتيم مي رفتيم و طبق معمول يكي از بچه ها داشت جك تعريف مي كرد و منم كه خوش خنده همش داشتم از خنده وامي رفتم!
دو قدم كه جلوتر رفتيم
ديدم يه موتوري با دو تا سرنشين داره مياد
اينقدر پر سر و صدا بود كه همه نگاش كرديم!
دو تا پسر جوون سوارش بودن
تا رسيدن به ما يارو كه پشت فرمون بود لباشو غنچه كرد و يه بوس آبدار و صدا دار براي من فرستاد!
واي باور نمي كنين اينقدر صداش بلند بود كه بچه ها همه متوجه شدن
من كه خنده روي لبام خشك شده بود
سرمو پايين انداختم چون مي دونستم كه اين دو تا ورووجك اگه ديده باشن و فهميده باشن دهنم سرويسه
سرمو كه بالا گرفتم ديدم اين دوتا دارن از شدت نگهداشتن خندشون منفجر ميشن
ديگه طاقت نياوردن و خندشون تركيد!
سر خيابون بلند بلند داشتن مي خنديدن
بهم گفتن كه بابا مياي بيرون حجابت رو رعايت كن ديگه يقتو ببند ديگه
منم سريع دكمه ي بالاي يقه پيرنم كه باز بود و بستم و دوباره اين دو تا منفجر شدن از خنده
بهشون گفتم دهنتون سرويس به بچه هاي يوني (دانشگاه) چيزي نگينا !
اونام گفتن  چشب عزيزم فقط يه بوس بده
گفتم خفه شين
زود باشين زودتر از اينجا در ريم!
حواسم بود كه زير زيركي دارن مي خندن ولي اينقدر اعصابم خورد بود كه محلشون نذاشتم
داشتيم نزديك محل پاتوقمون ميشديم
پياده رو بسته بود و ما مجبور شديم از خيابون بريم
آخه من نمي دونم شهرداري مياد پياده رو و موزاييك مي زنه
هنوز سيمان زير كاشي خشك نشده اداره آب مياد ميكنه
فرداييش گاز مي كنه
فردايبيش تلفن ...
مملكته داريم؟!
خلاصه مجبور شديم از خيابون بريم
من جلو مي رفتم و دوستام هم پشتم ميومدن
دو قدم كه برداشتم ديدم يه ماشين هيونداي صورمه اي خيلي خيلي توپ جلو پام وايساد!
يه آب دهن قورت دادم وديدم كه راننده شيشه ي ماشينش رو پايين كشيد
يه پسر 23 يا 24 ساله بود
با تي شرت سفيد تنگ و اندامي و موهاي فشن و بالا داده
گفت سلام عزيز من خوشگلم ببينم آتيششششششششش داري!؟
اين حرف "ش" آتيش رو يه پنج ثانيه اي كشيد
بعد هم چشمك زد و ديدم دو تا پسره ديگه هم توي ماشينن و يكيشون از سمت راست و اون يكي از چپ گردن راننده دارن منو نگاه ميكنن
اونا هم همسن و سال خودم بودم
بعد هم اشاره كرد كه بيا بالا
صداي ريسه رفتن دو نفر از خنده منو به خودم آورد
برگشتم و ديدم كه اين دو تا هر كدوم يه طرف افتادنو دارن ميميرن از خنده
گفتم زهر مار چتونه
به پسره هم گفتم نه خير آقا ندارم برو
خودم هم اين دو تا رو پاشوندم و گفتم بريم ديگه
ديدم ناي بلند شدن ندارن از خنده
من داشتم از عصبانيت منفجر مي شدم اونوقت اينا رو نيگا
دارن برا خودشون حال مي كنن
از اون خيابون كه رد شديم ديدم كه سر درد بدي گرفتم
به بچه ها گفتم كه شما برين بگردين من ميرم خونه
يكي از بچه ها گفت نترس بابا ما باهاتيم
گفتم خفه شو حوصله ندارم ميرم خونه
اونا هم گفتن كه بابا بي تو حال نمي ده كه ما هم ميام
با هم راه افتاديم ولي غافل از اينكه من خوب توجيهشون نكرده بودم كه خواهشا پيش بچه ها لال شين
از فردا توي يوني داستان داشتيم!
هر موقع كه مي خواستم حالشونو بگيرم ميگفتن كه ميگيما !!! بوسسسسس !!! آتيششششششششش!!!!
يه بار ديگه اعصابمو خورد كردن
گفتم هر غلطي دلتون مي خواد بكنين
يوني ما يعني كلا بچه هاي فني توشون بومي كمه
يعني هستا ولي واسه كل استان
از همه قشري داشتيم
خوزستاني، كرد، ترك، مازني، مشهدي، قم، تهران و البته قزوين!
من حواسم به اين آخري نبود!
يه روز داشتم توي يوني از آب سرد كن آب مي خوردم كه ديدم همين عزيز برادر قزويني پشت سرم ظاهر شد
داش چرت و پرت ميگفت كه ديدم يكي از استادا رد شد منم باهاش كار داشتم و اينو پيچوندم
ولي يه كمي اخلاقش تغيير كرده بود
اولش متوجه نشدم
ولي وقتي يكي دو تا از بچه هاي كرج و تهران كه اين كاره هم بودن و ديدم كه مشكوكن شك كردم!
رفتم پيش اون دو تا نا رفيق و گفتم نامردا مگه چيزي گفتين؟
ديدم نيششون دوباره باز شد
گفتم خيلي نامردين
همين هفته ي پيش ديدم توي ياهو آن شد و باهم كلي حرف زديم
اصولا عادت ندارم كه با دوستام قهر باشم
چند روز بعد از اون قضيه بخشيدمشون
از اون روز تا الان هر موقع توي چت آن ميشن
موقع خداحافظي اين شكلك رو ميذارن و ميگن يادته؟!
بوسسسسسسسس!!!

فایل جالب امروز:
توضیح: كليپ گرگ ها - كي ميگه ما انسان ها از گرگ ها بهتريم؟  اين كليپ رو نگاه كنيد تا معني انسانيت يك گرگ را ببينيد و اشك بريزيد
حجم: 9.01 مگا بایت
لینک: از سرور مدیا فایر - پس از لود شدن صفحه ی لینک منتظر بمانید تا درخواست دانلود شما به سرور فرستاده شود سپس بر روی Click here to start download.. کلیک کنید
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱, پنجشنبه

90/2/1

ساعت 4 بامداد: از خواب بلند شدم و به زور سعي كردم خوابم ببره ولي نشد
ساعت 6 بامداد: از رختخواب بلند شدم و بعد از صبحانه مختصر لباس پوشيدم
ساعت 6:30 بامداد: با تمام بي حوصلگي و خستگي و كسالت راه افتادم كه برم دانشگاه
ساعت 7: توي ماشين در حال رفتن به سمت دانشگاه
دستگاه پخش ماشين روشن بود و داشت آهنگ وقتي رفتم مهستي رو پخش مي كرد
همون آهنگي كه متنش رو توي پست قبلي نوشتم
واي ديگه بهتر از اين نميشه!
همين يه تراك كافي بود تا يه روز خوبي رو داشته باشم
با شادي و شنگولي رفتم سر كلاس !
واي كه چقدر خوبه آدم به مهستي گوش كنه اونم اول صبح

فایل جالب امروز:
توضیح: كليپ دوربن مخفي ! آقاي دكتر ! 10+
حجم: 4.85 مگا بایت
لینک: از سرور مدیا فایر - پس از لود شدن صفحه ی لینک منتظر بمانید تا درخواست دانلود شما به سرور فرستاده شود سپس بر روی Click here to start download.. کلیک کنید


به ياد مهستي

هیچکی از رفتن من غصه نخورد
هیچکی با موندن من شاد نشد
وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت
بغض هیچ آدمی فریاد نشد

وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواست تلافی بکنه
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد

وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
آسمون خوب میدونم مهتابی بود

دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
که واسم غریب و نا شناخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همه آرزوهاشو باخته بود

چهره هیچ کسی پژمرده نبود
گلا اما همه پژمرده بودن
کسائیکه واسشون مهم بودم
همه شاید یه جوری مرده بودن

وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواست تلافی بکنه
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد

وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
آسمون خوب میدونم مهتابی بود

دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
که واسم غریب و نا شناخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همه آرزوهاشو باخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همه آرزوهاشو باخته بود

موسيقي چيزيه كه باهاش بزرگ شدم. از كودكي كه يادمه (حالا اون زمانيكه سي دي و دي وي دي نبود!) از اين نواراي وي اچ اس و نوار هاي معمولي (Tape) هميشه خونمون بود و هميشه هم در حال خوندن ! اما كسي كه اولين بار بهش گوش دادم مهستي بود
آره من با مهستي بزرگ شدم باهاش عاشق شدم باهاش توي عشقم شكست خوردم باهاش زمين خوردم و بلند شدم
هميشه برام مقدس بود و هنوز هم هست
هنوز هم بهش گوش مي كنم و دوستش دارم
25 ژوئن بود كه براي هميشه از پيش ما رفت
براي من خيلي سخت بود
كسي كه حداقل 15 سال باهاش زندگي كرده بود
يادمه مراسم تشييع جنازش رو گرفته بودم
اينقدر بغض گلوم رو گرفته بود كه 2 بار گريه كردم
مادرم هم ديد وضعم خرابه يه بار كه من خونه نبودم سي دي رو برداشت!
يادمه يه روز رفته بودم پيش خالم. دختر خالم هم كه خبر داشت من عاشق مهستيم بهم تسليت گفت

پ.ن: مي دونم كم كم 2 ماه ديگه سالگرد مهستي عزيزه ولي نمي دونم چرا الان اين تاپيك رو نوشتم

فایل جالب امروز:
توضیح: بدون شرح !!!
اين يک فايل اکسل هستش که بايد براي اجراش نرم افزار اکسل(Excel) از مجموعه نرم افزارهاي آفيس(Office) نصب باشه! حجم: 2.11 مگا بایت
لینک: لينك مستقيم (Direct Link)

۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه

مشهد نامه !!!

سال پيش واسه خاطر نذري كه مادرم داشت بايد مي رفت مشهد. چون مورد نذرش من بودم يعني واسه خاطر من اين نذر رو انجام داده بود من رو هم به اجبار برد!
راستش از مكان هاي مذهبي خيلي خوشم نمياد ! ولي خب بعد از اينكه مادرم + كل خونواده يه 2 هفته اي روي مخم كار كردن تا منم برم بالاخره راضي شدم !
روزهاي بدون اينترنت و البته بدون كامپيوتر من آغاز شد !
اتاقي كه توش بودم دقيقا مشرف به حرم بود يعني پرده ي پنجره رو كه كنار ميكشيدي گنبد و حرم جلوت بود. ولي خب خدا هم مي دونه به بنده هاش چي بده!
اين مساله واسه من خيلي جذاب نبود ! البته اگه راستش رو بخواين اصلا جذاب نبود !
روز اول كه مثل معتادا خمار بودم ! اصلا حوصله ي هيچ چيز و نداشتم !
كنار محلي كه توش مستقر شديم يه مسجد بود كه يه عده پير زن از بوق سگ تا نصفه شب داشتن دعا مي خوندن و قرآن! اوغات فراغتشون هم مي رفتن كنار حرم يه هاف تايم گريه ميكردن!
واقعا برام اعصاب خورد كن بود! براي من كه از شهري مرفه ميام كه اين چيزا توش خنده داره ! و حتي باور اينكه كساني پيدا شن كه توي قرن بيست و يك اينطوري زندگي كنن برام عجيب و غير قابل باور بود!
اما چون آدم روشن فكري هستم سرم رو با چيزاي ديگه مشغول كردم تا حواسم روي اين قضيه نباشه!
روز اول به زور خريد خوراكي و ديدن دور و اطراف و زيارت مقدسه گذشت!
روز دوم و سوم كمي بهتر شده بود! بدتر از همه تحمل هواي خشك مشهد برام وحشتناك بود! يه كمي سرم رو با خريد براي بچه ها گذروندم!
اما روز آخر اتفاقي افتاد كه واقعا تا حالا هم برام جالبه!
طبق معمول صبحش واسه خريد رفتيم و بعد از ظهر هم چون هوا گرم بود بيرون نرفتم! دم غروب كه شد به اصطلاح براي خداحافظي به حرم مشرف شديم! بعدش گفتم تا حالا كه بهم خوش نگذشت ولي تا فردا كه پرواز داريم مي خوام تو خيابونا بگردم!
بدون توجه به جواب اهل بيت به گشت و گذار در غرفه ها پرداختم!
ديگه ساعت 10 شده بود ولي واسه خاطر مسافرا تمام مغازه ها باز بود!
ليستم رو كه چك كردم ديدم كه بله تمام اون چيزايي رو كه مي خواستم خريدم! يه 500 هزار تومني شده بود ! آخه بدبختي اينه كه خيلي در خريد سوغاتي ولخرجم!
اما خب از اهل منزل به صورت بلاعوض پول گرفتم واسه اين چند ساعت آخر!
تازه يادم اومد كه واسه مادرم تسبيح نخريدم! آخه راستش مي خواستم خودم براش بخرم! درسته كه با پول خودش بود ولي خب بالاخره دوست داشتم براش بخرم!
بهش كه گفتم گفت نمي خواد! ولي خب منم كه دست بردار نبودم! (باز سوزنت گير كرد!)
چند قدم كه رفتيم ديدم يه مغازه تسبيحاي قشنگي داره! رفتمو يكيش رو برداشتم ! داخل مغازه يه زن و مرد ميانسال بودن كه داشتن واسه خريد يه انگشتر نقره با فروشنده بحث مي كردن!
اما قيافه ي فروشنده معلوم نبود! يه كم كه تكون خوردم ديدمش! يه پسر هم سن و سال خودم بود !
با تي شرت مشكي خيلي تنگ و موهايي كه كم بودن ولي باهاش جور در ميومدن!
پسره كه از دست اون زن و مرده كلافه شده بود يه لحظه سرش رو بالا گرفت و منو ديد
يه جور بد نگاه كرد و دوباره با اونا صحبت كرد!
حواسم بود داشت زيرچشمي منو مي پاييد!
تسبيح رو برداشتم و رفتم داخل
در همين موقع اون دو نفر زن و مرد هم بيرون اومدن
سلام كردم و گفتم كه اين تسبيح چنده؟
گفت قابل نداره.
گفتم ممنون چنده؟
گفت ... تومن
دست كردم تو جيب راست پشتيم و كيف پولم رو درآوردم كه پول رو بدم گفت چيكار ميكني خيلي خوب حالا وايسا باهات كار دارم! اونم ديد كه من سرخ و سفيد شدم خنديد! بعد هم اون انگشتري رو كه اون دو تا خريدار نخريده بودن رو آورد كه بذاره توي ويترين
در ويترين از پهلوي سمت راست باز مي شد يعني همون جايي كه من وايساده بودم!
ديدم از پشت دخل داره مياد سمت من!
بعد از اون حرفي كه زده بود و بعد هم اين صحنه! قطعا ميشد تشخيص داد كه داره كجا مياد و چيكار داره!
اما اون مثل من منحرف نبود!
همين كه داشت ميومد منم يه آب دهن قورت دادم و خودمو سپردم به امام رضا !
اومد و انگشتر رو سر جاش گذاشت و موقعي كه دستش رو از ويترين بيرون آورد با دست راستش كمرم رو گرفت!
اولش ترسيدم ولي بعد با خونسردي تمام پاشد و اومد سمت چپم وايساد
پشتش رو تكيه داد به ويترين يك متري كه جلوم بود و پاهاش رو هم دراز كرد روي زمين و دستش رو هم گذاشت روي شونه ي چپم!
و همين جور وايساد و بهم زل زد!
با دست راستش هم شونمو ماسا‍ژ مي داد!
بهم گفت بچه كجايي؟
من: شمال
شروع كرد يكي يكي شهر ها رو گفت تا اينكه به شهر مورد نظر رسيد!
بعد از اون همه حدس اشتباه وقتي درست گفت كلي ذوق كرد!
گفت: به به عجب شهريه ! ماه! خيلي قشنگه
من: بله درسته خيلي زيباست!
گفت: عروس شهرهاي شماله!
من: بله ولي مگه اومدين و ديدن؟
يه كم خودش و جمع و جور كرد و گفت: نه فقط شنيدم! بعد هم با لحن شيطنت آميزي گفت سعادت نداشتم!
بعد هم چشمك زد!
ديگه تحمل فضاي سنگين اونجا براي سخت شده بود!
دست كردم كه كيفم رو دربيارم ولي هرچي دست زدم ديدم چيزي توي جيبم نيست! تازه فهميدم كه كيفم رو قبلا از جيبم بيرون آوردم!
تا كيفم رو باز كردم گفت چيكار داري مي كني؟
گفتم كار دارم بايد برم!
گفت وايسا انگشتر ... بهت بدم ببين خوشت مياد؟! (اصلا يادم نيست كه اسمش چي بود!)
گفتم نه ممنون، انگشتر دارم
گفت آخه اون مشكيه كه خوب نيست ! اين انگشتري كه من مي خوام بهت بدم تا حالا نديديش! وقتي تو دستت بكني يه حس خوبي بهت ميده! امتحان كن ! بعد هم رفت كه انگشتره رو بياره ولي من گفتم كه قبلا كه گفتم نياز ندارم! (همين جور مونده بودم كه اين پسره از كجا ديده انگشتر من چيه!؟)
حالا اگه از اون طرز حرف زدنش بگذريم كه خيلي تيكه انداخت بهم! ولي وقتي به انگشترم توهين كرد خيلي بهم برخورد! من هميشه يه انگشتر نگين مشكي كه مثل سر خودكار درازه توي دستمه! خيلي دوستش دارم!
ديدم اين جوري نمي شه با اينكه كاملا از قيافش مشخص بود كه بچه مشهد نبود ولي ديگه داشت زيادي مشهدي بازي در مياورد!
پول تسبيح رو دراوردم و گذاشتم روي ويترين جلوش!
بهش برخورد!
يه جور نا اميدانه داشت بهم نگاه مي كرد!
منم گفتم كه يه دور مي زنم بعد ميام! (نمي دونم چرا اين دروغ رو گفتم!)
بهم گفت تو كه چند ساعت ديگه پرواز داري؟!
نه انصافا منو كيش و مات كرد!
اصلا انتظار چنين جوابي رو نداشتم!
از خجالت چند ثانيه سرم پايين بود!
بعد هم كه بالا گرفتم ديدم بهم خيره شده
از چشماش مي ترسيدم
جوري بهم نگاه مي كرد كه مطمئنم اگه ضربان قلبم رو كسي در اون لحظه مي گرفت به اندازه ي يه دونده كه به خط پايان مسابقه مي رسه مي زد!
ديگه كم آوردم!
سرمو پايين انداختمو و سريع زدم به چاك!
تموم مسير داشتم به اين مساله فكر مي كردم!
حتي جرات نكردم كه برگردم و به پشتم نگاه كنم!
قيافش يه لحظه هم از ذهنم بيرون نمي رفت!
20 واحد پاس كردم تا تونستم اون نگاه آخرش رو فراموش كنم!
الان مشخصه كه فراموش كردم ديگه؟ مگه نه؟!!

فایل جالب امروز:
توضیح: كليپ دوربين مخفي
حجم: 4.35 مگا بایت
لینک: از سرور مدیا فایر - پس از لود شدن صفحه ی لینک منتظر بمانید تا درخواست دانلود شما به سرور فرستاده شود سپس بر روی Click here to start download.. کلیک کنید
 
  
۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

يه دوست پسر . . .

یه دوست پسر هم نداریم بهمون پیشنهاد بیشرمانه بده ، ماهم کلی کولی بازی در بیاریم

یه دوست پسر هم نداریم مجبورش کنیم اسم مارو رو بازوش خالکوبی کنه

یه دوست پسر هم نداریم با وضع فجیع برم بیرون همه بگن تو چرا این شکلی شدی بگم اونی که باید بپسنده پسندیده

یه دوست پسر هم نداریم قاصدک ببینیم بپریم روش بگیم وای ازش خبر آورده

یه دوست پسر هم نداریم از سربازی معاف باشه هر روز بهش بگیم سربازی واسه تو لازم بود خیلی لوس بار اومدی

یه دوست پسر هم نداریم شارژ ایرانسل بده بهمون بگه خطت رو شارژ کن زود به خودم زنگ بزن

یه دوست پسر هم نداریم هر روز بهش بگیم ای کاش رشد عقلتم مثل رشد سیبیلت بود

یه دوست پسر هم نداریم همیشه حرفمون رو گوش کنه نه فقط موقعی که بهش می گیم دیگه به من زنگ نزن

یه دوست پسر هم نداریم بگه چه خبر عزیزم بگیم داری بابا میشی

یه دوست پسر هم نداریم هی واسش از جذابیت آقایون کچل بگیم که آخر سر بره دونه دونه موهاشو بکنه جذاب شه

یه دوست پسر هم نداریم هی بهش بگیم من ۶ تا خواستگار دکتر دارم زود باش تکلیف منو روشن کن

یه دوست پسر هم نداریم که دیگه هی نگیم من به عشق اعتقادی ندارم

یه دوست پسر هم نداریم هی انگشتمونو بزنیم به پهلوش دو متر بپره بخندیم بهش

یه دوست پسر هم نداریم با شماره دوستش امتحانمون کنه ما هم سربلند از امتحان بیایم بیرون

یه دوست پسر هم نداریم وقتی ناراحتیم الکی از این حرف های امید دهنده بزنه مثلاً همه چی آرومه و اینا

یه دوست پسر هم نداریم بهش بگیم می خوام پراید بخرم بگه بقیه پولشو من می دم ۲۰۶ بخر

یه دوست پسر هم نداریم که ثانیه به ثانیه یادآوری کنه که ما فقط دوستای معمولی هستیم

یه دوست پسر هم نداریم خودمونو واسش لوس کنیم بگه خبه خبه ادای احمق ها رو در نیار

یه دوست پسر هم نداریم یه کم شعور داشته باشه به شعورش توهین کنیم

یه دوست پسر هم نداریم بهمون بگه مواظب خودت باش از پیاده رو برو رسیدی خونه تک بزن

یه دوست پسر هم نداریم نگران این باشیم که یه وقت تو برنامه هاش سفر یه هفته ای به تایلند نزاره

یه دوست پسر هم نداریم وقتی عصبانی هستیم با فامیل صداش کنیم مثلاً گوش کن آقای فلانی

یه دوست پسر هم نداریم برادرزاده ی ۷ سالمون نیاد بگه عمه فکر کنم هیشکی تورو دوست نداره

یه دوست پسر هم نداریم سرما بخوره هی قربون صدقه صدای گرفتش بریم

یه دوست پسر هم نداریم اس ام اس عاشقونه بفرسته واسمون به جای جواب عاشقونه گیر بدیم این اس ام اس رو کی برات فرستاده؟ هـــــــــــــا؟؟؟؟

یه دوست پسر هم نداریم شب ها آرزوی وصال کنه روزها آرزوی فراق

یه دوست پسر هم نداریم آرزوهامونو بهش بگیم اونم الکی بگه خودم همش رو بر آورده میکنم

یه دوست پسر هم نداریم بدونه اس ام اس رو فقط نمیخونن بلکه جواب هم میدن

یه دوست پسر هم نداریم هی سفر کاری با دوستاش بره شمال

یه دوست پسر هم نداریم از ترس ترور شخصیتی بخاطر سیبیل هامون هر دو روز یه بار بریم آرایشگاه

یه دوست پسر هم نداریم برامون آواز بخونه با صدای نکرش

یه دوست پسر هم نداریم تو خیابون گربه ببینیم بپریم بغلش بگیم وای ببخشید از ترس بود

یه دوست پسر هم نداریم درک صحیحی از زمان داشته باشه. میگه ۵ دقیقه دیگه زنگ میزنم هفته ی بعد زنگ نزنه

یه دوست پسر هم نداریم وقتی میگیم داره واسم خواستگار میاد ناراحت بشه نگه چه خوب

یه دوست پسر هم نداریم هر روز بهش بگیم تو دیگه مرد شدی وقت زن گرفتنته

یه دوست پسر هم نداریم هر وقت میره مسافرت شارژر گوشیشو جا بزاره تا برگرده گوشیش خاموش باشه هر غلطی خواست بکنه

یه دوست پسر هم نداریم که وقتی خسته میشیم کیفمون رو برامون بیاره

یه دوست پسر هم نداریم که یکی جز مامانمون شمارمونو از حفظ باشه

یه دوست پسر هم نداریم پای رقیب که میاد وسط به جای اینکه بگه انتخاب با خودته یه ذره مبارزه کنه خب

یه دوست پسر هم نداریم از اینترنت بدش بیاد اوقات فراغتش رو با ما بگذرونه نه با کامپیوترش

یه دوست پسر هم نداریم باهم تخمه بخوریم هی پوستاشو تف کنیم رو سرو صورت هم

یه دوست پسر هم نداریم هی گازش بگیریم جای دندونامون یادگاری بمونه

یه دوست پسر هم نداریم بوتیک داشته باشه هی بریم از مغازش جنس برداریم به عنوان هدیه

یه دوست پسر هم نداریم دو تا ماشین داشته باشه یه زوج یه فرد. هر روز بریم بیرون نه یه روز درمیان

یه دوست پسر هم نداریم نصفه شب اس ام اس های محبت آمیز برامون بفرسته صبح بیدار شدیم بخونیم کیف کنیم

یه دوست پسر هم نداریم وقتی با گریه بهش زنگ می زنیم نگه هر وقت زر زرت تموم شد بهم زنگ بزن

یه دوست پسر هم نداریم نگه هروقت با 911 زنگ زدم فقط حرف های مهم رو بگو، چرت و پرت خواستی بگی بگو با ایرانسل ساعت ۱۱ شب به بعد زنگ بزنم

یه دوست پسر هم نداریم بشینیم عکس های بچگیشو ببینیم و به درگاه خدا دعا کنیم لااقل بچه ش این شکلی نشه

یه دوست پسر هم نداریم کوچه علی چپ رو نشناسه

یه دوست پسر هم نداریم بهش بفهمونیم خاطراتش رو واسه خودش نگه داره هی نگه من اینجا خاطره داشتم من با این آهنگ شب هایی داشتم. ما خانم ها حسودیم بفهمید

یه دوست پسر هم نداریم وقتی با یه دختر حرف میزنه هی وشگونش بگیریم که یعنی بسه جمع کن خودتو

یه دوست پسر هم نداریم یه هفته قبل تولدمون غیب بشه گوشیش خاموش بشه یه هفته بعد از تولد دوباره ظهور کنه بگه عزیزم تصادف کرده بودم

یه دوست پسر هم نداریم تو ماشین آهنگ شیش و هشت بزاریم کله هامونو باهم تکون بدیم

یه دوست پسر هم نداریم موقع انتخاب واحد بگه عصر کلاس برندار که باهم بریم بیرون

یه دوست پسر هم نداریم پفک بخوریم یواشکی دستامونو بمالیم به صندلی های ماشینش

یه دوست پسر هم نداریم اول آشنایی شماره ایرانسل بدیم بهش دو روز بعد از آشنایی ۹۱۲

یه دوست پسر هم نداریم خوش سلیقه باشه ما رو انتخاب کنه

یه دوست پسر هم نداریم موبایلمون همیشه تو دستمون باشه دیگه هی گم نشه

یه دوست پسر هم نداریم حتی گاهی گوشیمونو یهو بگیره بگرده بیبینه خیانت میانت نمی کنیم که

یه دوست پسر هم نداریم دستامونو بگیره محکم تو دستاش بگه حالا اگه زورت میرسه بکشش بیرون

یه دوست پسر هم نداریم شماره تلفنش بشه همه ی پسوردامون

یه دوست پسر هم نداریم که تهدیدش کنیم یا دیگه نباید سیگار بکشه یا اگه میکشه منم باید باهاش بکشم

فایل جالب امروز:
توضیح: كليپ رفيق آزاري !!!
حجم: 1.35 مگا بایت
لینک: از سرور مدیا فایر - پس از لود شدن صفحه ی لینک منتظر بمانید تا درخواست دانلود شما به سرور فرستاده شود سپس بر روی Click here to start download.. کلیک کنید

۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

من و گرگ ها !!!

هميشه از ديدن كوه لذت مي بردم
توي شهر ما كوه در داخل شهر هم وجود داره
بعضي موقع ها كه دلم ميگيره از كسي يا دلتنگ ميشم ميرمو از پاي كوه رد ميشمو همين طور بهش خيره ميشم
نگاه كردن بهش بهم آرامش ميده
چند وقت پيش يكي از اقوام براي سفري بايد به ترمينال مي رفت
ترمينال خارج شهر و بعد از همين كوهه كه من براتون گفتم قرار داره
چون بليط ساعت 12 شب بود خونواده از من خواستن تا باهاش تا ترمينال برم
بعد از نيم ساعت تاخير ماشين حركت كرد
من هم بعد از خداحافظي راه افتادم و اومدم بيرون
هوا كاملا بهاري بود و حيف بود كه از دستش بدم
واسه همين بي خيال ماشين گرفتن شدم و گفتم پياده ميرم
در ورودي ترمينال روبروي كوهه يعني تا داخل شهر پياده 10 دقيقه راه هست
داخل شهر دقيقا به اون كوهه مي خوره كه من براتون گفتم
چون از خيابون هم ماشيني عبور نمي كرد من هم تصميم گرفتم تا براي اينكه بهتر از اين هوا لذت ببرم و نزديك كوه هم باشم از كنار خيابون برم
خلاصه هنوز 100 متر جلو نرفته بودم كه ديدم توي پياده رو چند تا جسم سپيد هي وول مي خورن!
با خودم گفتم از بس اين فيلم هاي ترسناك بلاد كفر رو نگاه مي كني خيالاتي شدي!
ولي وقتي نزديك تر شدم ديدم انگار چند تا گردالي نوراني همين جوري بهم زل زدن!
تا اينكه فهميدم چشمه!
گفتم آخه آدم مگه با اين چشم هاي بزرگ اون قدي ميشه!
همين جوري نزديكشون شدم تا اينكه به چهار قدميشون رسيدم
گفتم بله علي گاوت زاييدددددددددددددددددددددد
چهار تا گرگ سپيد بزرگ بهمراه اهالي منزل كه سه تا هم توله بودن تشريف آوردن پيك نيك! اونم اون وقت شب!
خب قطعا بيشتر از اينكه اونا از من بترسن من از اونا مي ترسيدم!
همين جوري روي پاهاشون نشسته بودن و داشتن به طعمشون نگاه مي كردن!
يكي از توله ها هم همين جور كه داشت منو مي پاييد و زبون نيم متريش رو هم بيرون و تو مي داد همچين با پهلوش به مامانه زد كه يعني مامان من شام مي خوام!
خب اگه شما در اين لحظه قرار بگيرين دو كار انجام ميدين !
يك اينكه با تمام سرعت از اونا دور ميشين و دو اينكه با تمام سرعت به سمت اونا ميرين!
اوليش منطقي تره!
ولي من...!؟
ولي من هيچ كدوم از اين كارا رو نكردم!
بلكه با خونسردي كامل و اينكه تمام توجهم به اين بود كه يه بار قسمتي از شلوارم خيس نشه! و در حالي كه داشتم سكته مي كردم! چون تا حالا يه گرگ با اهل بيتش رو از اين نزديكي نديده بودم اونم 1 بامداد ! فكري به سرم زد ! بايد كاري كنم كه روي من حساس نشن
من كه داشتم از جلوي اين خونواده ي محترم رد مي شدم ديدم همشون عين اين جغدا كه سرشون 360 درجه مي چرخه دارن منو دنبال مي كنن!
گفتم خدايا نميشه يه اسبي الاغي گاريي كاميوني چه مي دونم يه اتومبيلي برام بفرستي تا من در برم!
سرمو كه برگردوندم ديدم يه ماشين سمند زرد رنگ كه تاكسي بي سيم هم بود داشت ميومد سمت من!
ديگه بهتر از اين نميشد!
اگه توي يه بيابون بنزين تموم كني و يه ماشين ببيني كه داره از اونجا رد ميشه اونقت مي فهمي كه من چي ميگم!
دست نگه داشتم و اونم جلوي پام ترمز كرد
با عذرخواهي از خانواده ي محترم گرگ ها يه بوس باي باي هم براش فرستادم بره حال كنه!
بعد هم با كله رفتم توي ماشين!
بهش گفتم آقا تا دم در منو ببر هر چقدر پول بخواي بهت ميدم
وقتي خونه رسيدم مادرم با تعجب سر و وضعمو نگاه كرد و گفت چي شده؟ مگه سگ دنبالت كرده!
خب از مادر كه نميشه چيزيو پنهون كرد! اون خودش مي فهمه!

نتيجه ي اخلاقي: اگه به كوهي دريايي دشتي جلگه اي چميدونم هر چيزي خيلي علاقه دارين كمي هم منطقي باشين آخه مگه روزو ازتون گرفتن كه 1 شب ميرين كوه ديدني! بعد هم سعي كنيد هميشه با حيوانات رفيق باشيد آخه مگه حيووناي به اين نازي كه خدا آفريده ترس داره؟!





فایل جالب امروز:
توضیح: كليپ شبهاي قزوين !!!
حجم: 235.54 كيلو بایت
لینک: از سرور مدیا فایر - پس از لود شدن صفحه ی لینک منتظر بمانید تا درخواست دانلود شما به سرور فرستاده شود سپس بر روی Click here to start download.. کلیک کنید

دانلود

Followers

با پشتیبانی Blogger.