۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه

گذشته - قسمت پنجم


نتیجه اومد و من قبول نشدم! از نظر خانواده و اقوام من این یعنی فاجعه! هر جا که منو توی فامیل میدیدن می گفتن درس بخون دیگه چرا قبول نشدی و از این مزخرفات! اما من تمام حواسم این جا بود که سبحان قبول شد یا نه؟! از بچه های دانشگاه دولتی و آزاد اسمش رو سوال کردم و گفتن که چنین کسی رو نمی شناسن! یه خورده خیالم راحت تر شد!دوران فاجعه آمیز من شروع شده بود. نارضایتی خونواده از قبول نشدن من تا دوری و ندیدن سبحان.
این بار حواسم رو جمع کردم و شروع به خوندن کردم.
توی همون سال یه روز صبح زدم بیرون. یادم نیست چی کار داشتم.  کارم تمام شد و داشتم بر می گشتم خونه که یهو دیدم که سبحان  داره از اون طرف خیابون با عجله میره! بعد از اینکه به صورت بسیار تابلویی با چشمام دنبالش کردم پشت سرش دویدم و رسیدم به یه پاساژ که در پشتیش  به خیابون دیگه ای وصل می شد. رفتم داخل پاساژ و هر چی نگاه کردم پیداش نکردم. آره انگاری دوباره گمش کردم!
بر گشتم خونه و یه هفته بعد که داشتم از کنار همون پاساژ رد می شدم دیدم دوباره داره می ره داخل همون پاساژ. منو ندید و منم پشت سرش بدون اینکه بفهمه دنبالش رفتم. دیدم از اون در پشتیه رفت و وارد خیابون دیگه شد و داخل یک مغازه خدمات کامپیوتری شد. من هم داشتم به سمت مغازه می رفتم که یهو از مغازه پرید بیرون و توی تاکسی نشست و رفت! متاسفانه سر غروب بود و من هم هر چی نگاه کردم هیچ ماشینی ندیدم تا منو سوار کنه تا شاید بتونم حداقل خونشو پیداکنم. همین جور قدم زدم که برم خونه ولی تا سر کوچمون که رسیدم دیدم حوصله ی خونه رفتنو ندارم به خودم گفتم یه دور می زنمو بعد میرم خونه.
توی دلم گفتم خدایا تو که ما رو به هم نرسوندی و دوست هم نداری به هم برسیم حداقل چی می شد خونشو بهم نشون می دادی؟!
هنوز 200 متر از خونمون نگذشته بودم که یهو دیدم یه ماشین چند متر جلوتر از من ترمز کرد و سبحان پیاده شد!
یه لحظه خیال می کردم که دارم خواب میبینم! آروم دنبالش رفتمو دیدم وارد یه خونه ای شد! باورم نمیشد که ما هم محله ای بودیم!
یعنی این همه سال ما کنار هم بودیم و بی خبر؟!
حالا دیگه خونشو هم پیدا کرده بودم! خیلی وقتا به بهانه ی پیاده روی و دور زدن می رفتم و از کنار خونشون رد می شدم تااینکه حداقل یه بار ببینمش ولی هیچ وقت این اتفاق نیفتاد.
برای بار سوم کنکور دادم و این بار قبول شدم . دانشگاه دولتی با رتبه بالا اونم شهر خودم. خب تا چند ماه همه چیز خوب بود ولی من ناراحت از اینکه سبحان کجا قبول شده؟! چون دانشگاه ما که قبول نشده بود بعد از سوال از بچه ها فهمیدم که اون آزاد قبول شده.
 ترم یک بودم و سر کلاس سیستم عامل که یکی از شلوغ ترین کلاس های دانشگاه بود. داشتم با بچه ها صحبت می کردم که یهو دیدم یکی از بچه های ترم بالایی اومد سر کلاس اما باهاش یکی دیگه هم اومده بود!آره اون سبحان من بود! باورم نمی شد که دارم میبینمش! در طول کلاس تمام حواسم بهش بود و اصلا نفهمیدم که استاد چی گفت! موقع تعطیل شدن کلاس من آروم وسایلم رو جمع کردم تا سبحان که با دوستش ته کلاس نشسته بود بیاد و یه بار دیگه ببینمش . چون خیلی شلوغ بود وسایلم رو برداشتم و رفتم بیرون . هنوز دو قدم از کلاس بیرون نیومده بودم که دست یک نفر رو روی پهلوهام حس کردم که کمرم رو گرفته و داره فشار میده! تمام بدنم لرزید توی یه لحظه.  برگشتم ببینم که کیه دیدم سبحانه! با همون لبخند همیشگیش.
بعد هم سریع از پله ها پایین رفت و منم تا تونستم پشتش رفتم ولی اون رفته بود.
نمی دونم چی شده بود ولی از اون روز به بعد اون رفیقش هم منو زیر نظرداشت نافرم! ولی خب من اهمیتی نمی دادم.
توی این سال ها خیلی از این آدم ها دیده بودم. کسایی که فقط به دید ارضای جنسی به آدم نگاه می کنن.
تابستون رسیده بود و . . .

ادامه دارد . . .


فایل جالب امروز:
توضیح: کلیپ پاورپوینت زندگي شاد  - برای اجرا شدن این فایل باید نرم افزار پاورپوینت(از مجموعه آفیس) نصب باشد.
حجم: 1.43 مگابایت
لینک: از سرور مدیا فایر - پس از لود شدن صفحه ی لینک منتظر بمانید تا درخواست دانلود شما به سرور فرستاده شود سپس بر روی Click here to start download.. کلیک کنید

دانلود
۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

قرعه ي فال به نام من ديوانه زدند . . .


دلم امروز گواه است کسي مي‌آيد
حتم دارم خبري هست. . . گمانم بايد . . .

فال حافظ هم ، هر بار که مي‌گيرم باز
«مژده ‌اي دل که مسيحا نفسي. . . » مي‌آيد

بايد از جاده بپرسم که چرا مي‌رقصد
مست موسيقي گامي شده باشد شايد

ماه در دست ، به دنبال که اينگونه زمين
مست ، مي‌گردد و يک لحظه نمي‌آسايد ؟!

گله کم نيست ، ولي لب ز سخن خواهم بست
اگر آن چهره به لبخند لبي بگشايد
امسال عيد واسه ما عيد نبود، به خاطر اينكه عزادار بوديم سفره هفت سين هم به زور گذاشتيم. اما هميشه فال حافظ لحظه ي سال تحويل يه چيز ديگست. امسال هم دقيقا لحظه ي سال تحويل ديوان حافظ رو برداشتم و براي امروز و آيندم فالي گرفتم. اين شعر اومد:

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

اگر از وسوسه ی نفس و هوا دور شوی
بیشکی ره ببری در حرم دیدارش

ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق عزیز است فرومگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش
خلاصه خيلي با اين شعر حافظ يا بهتره بگم فالم حال كردم.
اما يك نكته كه شايد كمتر بهش توجه كرده باشين اينه كه اگه توي تاريخچه ي نوروز دقت كرده باشين مي بينين كه دو رسم از اون رسوم ناب آريايي كم شده! يكي آوردن ماهي قرمز كه اون موقع يك نارنج در تنگ آبي قرار مي دادن كه نشانه ي گردش زمين بود و ديگري دعاي تحويل سال! كه من موندم كه چه جوري دعاي تحويل سال يكي از بزرگترين عيد هاي پارسيان به زبان عربي خونده ميشه !
به نتيجه اي هم نرسيدم!
واسه همين يه كمپين تشكيل داديم تا رسم قديمي دعاي تحويل سال به زبان پارسي رو برگردونيم. در اين راه شعراي عزيز هم ما رو تنها نذاشتن و دوبيت شعر سرودن.



پ.ن1:هیچوقت به این فکر کردید که جنسیت کامپیوتر شما چیه!؟ دوست دارید با یه روش خیلی ساده متوجه بشید!؟

Notepad را باز کنید. عبارتی که در زیر می‌بینید را تایپ یا کپی-پیست کنید: (اگر کپی پیست می‌کنید نقل قول‌ها را خودتان تایپ

کنید.)

CreateObject(“SAPI.SpVoice”).Speak”I love No diran

magazine”

فایل را با نام computer_gender.vbs ذخیره کنید.
فایل را اجرا کنید.

اگر صدای آقا شنیدید یک کامپیوتر مرد و اگر صدای خانم شنیدید یک کامپیوتر زن در خانه دارید!

پ.ن2: ”کارگروه کمیته تعین مصادیق محتوای مجرمانه پایگاه‌های غیرمجاز اینترنتی” ! یک ماه طول کشید تا این اسم رو یاد گرفتم. خوب یه دفعه بگید‌ “کمیته فیلترینگ” و خلاص … مملکته داریم ؟

پ.ن3: به قول شاعر : منو دست ميندازه انگار بازيش گرفته. . . الو الو 125 دلم آتيش گرفته !

پ.ن4: مواظب خودتون باشين . . . سالي پر از سلامتي و موفقيت و البته سراسر عشق و شادي رو براتون آرزو مي كنم . . .



فایل جالب امروز:
توضیح: بر روي ساقه هاي درخت كليك كنيد !!!
اين يک فايل اکسل هستش که بايد براي اجراش نرم افزار اکسل(Excel) از مجموعه نرم افزارهاي آفيس(Office) نصب باشه! حجم: 141 کیلو بایت
لینک: از سرور مدیا فایر - پس از لود شدن صفحه ی لینک منتظر بمانید تا درخواست دانلود شما به سرور فرستاده شود سپس بر روی Click here to start download.. کلیک کنید
۱۳۹۰ فروردین ۵, جمعه

گذشته - قسمت چهارم

 تا اینکه چشمم میخ کوب یکی شد. اونم همین جوری داشت منو نگاه می کرد یه لحظه تمام بدنم لرزید. قیافش خیلی آشنا بود ولی اصلا نمی تونستم به جا بیارم که کجا دیدمش!؟ یه پسر قد بلند و سفید با موهای مشکی بلند و نیمه لخت. چند هفته ای گذشت و من دیدم که تنها دلیل مدرسه اومدنم شده اون. صبح ها فقط با یاد اون بلند میشدم و ذوق مدرسه رفتن داشتم. هر روز یه تیپی می زدم و مو هامو هم که همیشه بلند بود رو سیخ می کردم و می رفتم مدرسه! اون موقع خیلی این مدل مو باب نبود! یعنی اصلا باب نبود! اوایل فکر می کردم که این حس یک طرفست ولی هربار که می رفتم مدرسه می دیدم که بیش تر از من اون حواسش به منه! همیشه جلوی من یهو سبز می شد و یه جوری خیره می شد به چشمام. این قدر ضایع بازی درآورد که یکی از بچه های کلاس که بچه ی تبریز هم بود گفت بابا حق داره اون پسره عاشقت شده دیگه خوشگلی دیگه! چشم  خیلی های دیگه رو هم گرفتی !!! اصلا از این حرفش خوشم نیومد. چپ چپ نگاهش کردم و دیدم که دستش رو گذاشت روی پام منم دستش رو کنار زدم و رفتم بیرون و اونم بلند و جوری که تمام کلاس بشنون گفت خب من چی کار کنم خوشگله! از فرداش که یه کم دقت کردم دیدم اون پسره خیلی هم بی راه نمی گفت. خیلی از بچه ها زیر چشمی حواسشون به من بود و خیلی ها هم با کمال پر رویی اومدن و بهم پیشنهادات بی شرمانه دادن! ولی کسی چشم منو گرفته بود که شاید اگه اینا می دیدنش براشون خیلی جذاب نبود ولی خب از نظر من در اون سال ها اون تنها فرشته ی روی زمین بود.
خیلی افت تحصیلی داشتم ! برای معلما جای تعجب بود که چرا درسخون ترین فرد کلاس اینقدر ضعیف شده؟!
دوست داشتم بدونم که خونشون کجاست ولی هر بار که از مدرسه تعطیل می شدیم یهو غیبش می زد!
بعد از چند هفته که از این ماجرا گذشت اتفاقی از کنار مدرسه ی دوران دبستانم رد می شدم که یهو یادم افتاد کجا دیدمش!
آره اون یکی از کسایی بود که توی همون دبستان میومد. من سال پنجم بودم که یکی از معلم های سال چهارمی از من خواست که سر کلاسش وایسم. اون توی همون کلاس بود. یادمه اون روز که لیست حاضر غیاب کلاس رو برداشتم تا اسامی رو حضور و غیاب کنم اسمش رو خوندم آقای سبحان ... !؟
آره خودش بود! همون قیافه ی معصومش رو حفظ کرده بود. خیلی با خودم کلنجار رفتم که بالاخره بهش بگم یا نه این قدر این کلنجار مسخره ادامه داشت تا اینکه اون سال تموم شد و من کنکور دادم.
اینو که الان می خوام بگم رو هیچ کس نمی دونه جز خودم! اون سال از عمد کنکور رو خراب کردم تا اینکه سال بعد با سبحان امتحان بدم و با هم یک جا دانشگاه قبول شیم. هیچ وقت یادم نمیره. خیلی از جوابا رو بلد بودم ولی . . .
قبول نشدن توی کنکور اونم واسه منی که درسام رو فوت بودم واسه پدر و مادرم و فامیلام عجیب بود.
یک سال پشت کنکوری من شروع شد و من در انتظار و عشق سبحان بودم. تمام اون سال رو باهاش زندگی کردم البته توی رویاهام. همیشه آیندمو توی زندگی با اون می دیدم.
بار ها به بهانه دیدن اون به مدرسه رفتم و از دور می دیدمش که داره والیبال بازی می کنه و خوشحاله.
این فوق العاده بود . مگه عاشق چی می خواد؟ همین که معشوقش شاد باشه براش کافیه.
کنکور سال بعد رسید و من تمام حواسم پیش سبحان بود. از اول اینکه وارد محوطه امتحانا شدم داشتم دنبالش می گشتم تا اینکه پیداش کردم! داشت کنار دوستاش در مورد کنکور صحبت می کرد که تا منو دید بازم زل زد بهم و یه لبخندی زد که برام خیلی شیرین بود! می تونستم حس رضایت رو توی چشمای سیاهش ببینم.
با هزار ذوق و شوق امتحان دادم ولی تمام حواسم به سبحان بود.
نتیجه اومد و . . .

ادامه دارد . . .




پ.ن: لیدیز اند جنتلمن . . . اتنشن . . . اتنشن . . .  !!!
شروعی دوباره . . .
اینبار دیگه منو با مشت و لگد هم نمیشه بیرون انداخت !
پر قدرت تر از همیشه اومدم
اولین سایت فلش هومو ها رو ساختم ! (الان ذوق مرگ شدم ها !)
اما این سایت که Persian Men نام داره یه سایت سمبلیکه! منظورم اینه که چون خودم بی سوادم و اطلاعات خیلی کمی نسبت به بقیه دارم واسه همین مطالبش کم و

در حد تیم استقلاله ! :دی
ولی جدی میگم این سایت تنها یک سایت سمبلیک هستش که از همین جا با این دست ها و قلب کوچیکم تقدیم می کنم به تمام هم احساس های عزیز و دوست داشتنی ام که

دست ها و قلبی بزرگ دارن. کم و کاستی های وب رو به بزرگی خودتون ببخشین. امیدوارم استارت خوبی زده باشم. دوست دارم ادامه داشته باشه اما با شما دوستان.
خیلی دوست داشتم که یکی دیگه از دوستان مطلب رو می نوشت. کسانی که اطلاعات فوق العاده خوبی دارن
امیدوارم دفعات دیگه بتونم با شما دوستان همکاری کنم

به دلیل پیلتر بودن دومین و حتی آی پی بلاگ اسپات ! تمام ساب دومین ها به درجه ی پیلترینگ نایل آمدند! از جمله خود من (دامت حفاظاته)! به دلیل ربات هایی که به

تازگی خریداری شده و با موتور های جستجوی بسیار قوی تمام پیلترشکن ها در عرض چند ثانیه یا از کار می افتن یا قابل رهگیری هستن! وی پی ان های داخلی رو هم

که اصلا حرفش رو نزن!
به همون دلایلی که در بالا گفتم بر آن شدم تا وب جدیدی رو افتتاح کنم!
آدرس های جدید وبلاگ من:
http://kulebaresafar.devhub.com/
http://k-b-s.tk/
http://www.kule-bare-safar.co.cc/
البته من هنوز هم در بلاگر هستم تا چشم پیلترینگ درآد !
اینم آدرس های قدیمیم:
http://kulebaresafar.blogspot.com/
http://www.kulebaresafar.co.cc/
راستی آدرس سایت فلش رو ننوشتم!
اینم آدرساش:
http://www.persianmen.site90.com/
http://persianmen.comli.com/
که البته دومی نمی دونم بعد از ساخت یا قبل از ساخت! به درجه ی پیلتری نایل آمد!
ولی همچنان همون جا هم هستم!

فایل جالب امروز:
توضیح: کلیپ پاورپوینت زمستان - برای اجرا شدن این فایل باید نرم افزار پاورپوینت(از مجموعه آفیس) نصب باشد.
حجم: 6.36 مگا بایت
لینک: از سرور مدیا فایر - پس از لود شدن صفحه ی لینک منتظر بمانید تا درخواست دانلود شما به سرور فرستاده شود سپس بر روی Click here to

start download.. کلیک کنید

دانلود

 

Followers

با پشتیبانی Blogger.