۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

بوشو بوشو تره نخوام !

بعضي از موقع ها مي زنه به سرم كه حالشو بگيرم ! رفيق بوديم از 15 ساله پيش. شاگرد بابام بود. ابتدايي رو با هم يه جا مي رفتيم يادمه هر روز 10 دقيقه بعد از اينكه من مي رفتم مدرسه ميومد در خونمونو مي زد كه علي هست؟ اهل بيت: نه تازه رفته مدرسه! هر روز . . . به خدا هر روز . . .
آخه خونمون توي يه محل بود خونه ي كوچكي داشتن كه اجاره اي بود ! هر موقع خونه ي ما ميومد چهار چشمي به در و ديوار نگاه مي كرد و بهم مي گفت خوش به حالت خونتون به اين بزرگيه تازه اجاره اي هم نيست! بعد از مدرسه هم هر وقت خونه ميومدم مادرم مي گفت: «علي يه پسره تو دماغي حرف مي زد گفت كه علي هست؟» من: «مامان هنوز بعد از يه سال نشناختيش فلانيه ديگه ! » اولين بار اون بود كه بهم پيشنهاد داد كه با هم حال كنيم. دوم راهنمايي بودم ولي خب زير بار نمي رفتم! نه اينكه فكر كني كه كلاس ميذاشتم ! نه! نسبت بهش هيچ حسي نداشتم! حتي به نظرم خوشگل هم نميومد كه به خاطر اين باهاش باشم!!! البته اون موقع من اين طوري فكر مي كردم كه حداقل با كسي رابطه ي ... داشته باشم كه حداقل خوشگل باشه ! گذشت و دم كنكور رسيد. هردومون شديم پشت كنكوري! من كامپيوتر رفتم اون عمران. گيرهاش بيشتر شد هر روز يا دم در خونمون بود يا بهم اس ام اس مي داد يا زنگ مي زد. تموم حرفاش هم همين بود كه بيا با هم حال كنيم. گذشته از اشتباهي كه سال قبلش با اون تجربه كرده بودم ديگه نمي خواستم كه حتي رابطمون در حد يك دوست هم ادامه پيدا كنه. جالب بود كه وقتي با بچه هاي محل دور هم بوديم بعد از فوتبال هميشه از مخ زدن هاش مي گفت و از دختر بازي هاش و همين موضوع هم منو مصرتر كرد كه اين رابطه رو كات كنم. اول از همه اسم و شمارش رو از گوشيم حذف كردم جوابشو ندادم حتي باهاش قهر كردم ولي فايده اي نداشت. بهش توهين كردم، تحقيرش كردم، بي محلي كردم بهش ولي آتيشش تند تر شده بود. نشستم فكر كردم كه اين رو دو چيز حساسيت داره يك اينكه آدم نسبتا خسيسيه و دو اينكه خيلي ترسوهه. گزينه ي اول كه جواب نمي داد چون اون به خاطر من نزديك 20 خط خريده بود كه هر روز با يكي بهم اس مي داد مي رسيم سر دومي! بهترين كار اينه كه يه اس ام اس از طرف مخابرات براي تهديد به انسداد خط(سيم كارت) بهش بدم ولي چه جوري!؟ يه سايت خارجي پيدا كردم كه رايگان و بدون شماره مي تونستي به هر كي كه مي خواي اس ام اس بدي! بهش پيام دادم: «مشترك گرامي در صورت مزاحمت براي شماره ...{شماره خودم} خط شما مسدود خواهد شد ! » بله ! خب با شناختي كه من ازش داشتم اين اس ام اس جواب مي داد همين طور هم شد! 2 ماه هيچ خبري ازش نبود حتي مغازه رفيقش كه اون موقع به بهونه ي ديدن من ميومد هم نبود ! اي ول جواب گرفتم !
اما بعد از 2 ماه يه اس ام اس از اون اومد : «نمي خواستم مزاحم بشم فقط به يادت بودم گفتم يه خبري ازت بگيرم ببخشيد اگه مزاحم شدم‌!» نه مثل اينكه اينم جواب نداد. خوب مي شناختمش ! من دو حالت داشتم! يا بايد به اس ام اسش جواب مي دادم كه نتيجش مي شد شروع رابطه ي مزخرف من و اون! يا اينكه جواب نمي دادم كه باز بعد از دو هفته روش باز مي شد و دوباره همون آش و همون كاسه! حوصله ي اس ام اس دادن بهش رو نداشتم يعني 15 ماه قبل به خودم قول دادم كه اين رابطه رو كات كنم و كردم! حالا وقت جا زدن نبود! بنابراين اس ام اس ندادم. همون اتفاقي افتاد كه فكرش رو مي كردم! بعد از چند روز دوباره روش به روم باز شد! اما اين بار اس ام اس هاش آنشين تر بود! اين قدر خط عوض كرد و بهم با همون شماره ها اس ام اس عاشقانه داد كه ديگه از اون موقع تا الان به هيچ شماره ي ناشناسي جواب نمي دم! متن اس ام اس هاش رفته بود به سمت اينكه «آخه بگو چرا ازم دلخوري؟ چرا؟ هرچي شده تو ببخش من جبران مي كنم! . . .» اوايل كه اس ام اس هاش اين بود كه «علي خيلي دوستت دارم هرچي دارم به زير پات مي ريزم فقط بيا با من باش! فقط بزار يه بار لباتو ببوسم! يه بار دستم رو بكنم . . . » !!!
خب بگذريم! اين فشار روحي هميشه روي من بود كه وقتي بيرون ميرم يا حتي وقتي اس ام اس براي من مياد او نباشه كه متاسفانه 50% هست! امروز هم هي گير داده كه امتحان برنامه نويسي دارم تو رو خدا بيا كمكم كن! با شناخت كاملي كه ازش داشتم و با اينكه مي دونستم دروغ نميگه كه امتحان برنامه نويسي داره! ولي بهش اس ام اس ندادم چون مي دونستم خودش دوباره اس ام اس ميده و زنگ مي زنه! بعد از 5 دقيقه دوباره اس ام اس داد كه بيا تو رو خدا هيچي سرم نميشه! بعد هم از خونشون زنگ زد!
پ.ن1: راستش با اينكه اين روزا خيلي خمارم ولي بازم سر عهد سه سال پيشم با خودم هستم!
پ.ن2: بعد از 6 ماه دوري از دوستان هفته پيش رفتم يوني قبليم بعد از كلي احوالپرسي با همكلاسي هاي قديمي رفيقم بهم ميگه «حيف كه من دختر نيستم وگرنه روزي صد بار بهت مي دادم!» مملكته داريم؟!
پ.ن3: توي اين چند روز خيلي بهم سخت گذشته و همچنان هم ادامه داره توي اين وضع امتحانا تكليفم چي مي خواد بشه خدا مي دونه ! خيلي اوضام خرابه! خيلي!
علي همچنان شانه هايي را براي گريه كردن كم دارد!





Followers

با پشتیبانی Blogger.