۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

خیال یا خیار !


نصفه شب وقتی داشتم توی اون تاریکی و خلوت از تهران میومدم یه لحظه ی تووی سکوتی که دور و برم رو فراگرفته بود حس کردم پیشم نشستی...
دراز کشیدی و سرتو گذاشتی روی پاهام...
صورت و موهای قشنگت رو نوازش می کردم...
اونقدر این حس برام واقعی بود که نیم ساعت گذشت تا فهمیدم که نیستی...
ولی همون چند دقیقه برام خیلی ارزشمند بود... خیلی

پ.ن: همه چیمون شده خیالی! عشق ورزیدنمون... ابراز علاقمون... دوست داشتنمون... حتا سکس کردنمون...
بیخود نیست رتبه ی بالای بیماران روانی رو در جهان داریم!


8 نظرات:

آیدین گفت...

کوتاه بود اما واقعا به فکر برد من رو

غریبه 92 گفت...

خب تعریف می کردی .. تو اون نیم ساعت اتفاق خاص دیگه ای نیافتاد ؟ :D

Unknown گفت...

آه اگه این کفِ دست ها روزی به صدا دربیان،چه داستان ها و خاطراتی که نگن از خیالات ما و عمل های خودشون :))

کوله بار سفر گفت...

آیدین نازنین ممنون که کامنت دادی
====
حسین خل و دیوونه(!):
نه بابا !
خیر سرم رمانتیک شده بودم!
====
تنها چنار نازنین:
کف دست به کنار.. حالا جاهای دیگه به حرف نیان فقط !!

amir گفت...

با "خیار" گفتنت آدمو به فکر فرو می بری که انگار اتفاق خاصی تو اون نیم ساعت افتاده!:دی:دی:دی
ولی با این موافقم که ما فقط تو خیال زندگی می کنیم ؛ عاشق میشیم ؛ عشق بازی می کنیم

ناشناس گفت...

اگر دوتاتون ارزش و قدر همين رابطه ي مجازي رو هم بدونين با هم غنيمته...

کوله بار سفر گفت...

امیر نازنین:
همین که دورا دور می دونم سالم و خوشحاله برام کافیه...
خیار و اتفاق خاص! نه بابا من تا حالا از اون کارا نکردم!!!
====
hesseman گرامی:
توو فیسبوک حتا درخواست دوستیم رو هم نپذیرفت !

مهدی گفت...

سلام مطالبت رو ک خوندم مطمئن شدمیه همجنسباز و هرزه ای. این فحش نیستا! بهت برنخوره چون یه همجنسرای واقعی غلط میکنه مثل تو فکر کنه. نه شعوری نه ادبی نه نزاکتی. آره اگه بگی همجنسگرا هستی قبول میکنم چون این دسته افراد پس مانده ی نجس قوم لوطند و هر کاری ازشون بر میاد. واقعا متاسف شدم که دیدم یه نفر داره ادای همجنسگرا بودن درمیاره. اگه خواستی توهین کنی از خودت دفاع کنی دلیل بیاری واسم متاسف بشی یا از این مسخره بازی بیا ایمیلم پسر وب. mahdisadeghian86@gmail.com

Followers

با پشتیبانی Blogger.