۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

تو رو با تموم حرفا دوست دارم . . .

 
هنوزم فانوس این دهکده ام

حرمت نفت و طلا تو خونمه


تو رو با تموم حرفا دوست دارم
 
اسمتون هنوز سر زبونمه


واسه کاشی کاریات دلواپسم

واسه حوضای عمیق نقاشی


واسه آینه کاری طاقای نور
 
واسه گنجشگکای اشی مشی

واسه گنجشگکای اشی مشی
 
اگه من مثل درختا ایستادم
 
ریشه هام تو دستای تو محکمه



 رگام از تو خون می گیره شب و روز

منو با اسم تو می شناسن همه
 

مال من باش و نذار ستاره ها

مث فانوسای مرده بد بشن 


وقتی سرما می زنه زمستونا

از سر نعش درختا رد بشن

 
اگه من مثل درختا ایستادم . . . . . 
مال من باش و نذار ستاره ها . . . . . 
وقتی سرما می زنه زمستونا . . . . . .


هنوزم ساقه ی لاله های تو
 
تازه از اشکای پنهون منه


مشتی از خاکتو بردار و ببین

تو رگاش نفت تو و خون منه


مال من باش و نذار ستاره ها

مث فانوسای مرده بد بشن


وقتی سرما می زنه زمستونا

از سر نعش درختا رد بشن


مال من باش و نذار . . . . . .

 
پ.ن1: اول از همه بگم شعر بالا از عبدالجبار کاکایی هستش، خب این از کپی رایت !
پ.ن2: کشورم سرزمین باستانی پارس رو بیشتر از هر چیزی دوست دارم . . .  تو رو با تموم حرفا دوست دارم . . .
پ.ن3: راستش هیچ وقت فکر نمی کردم اینقدر منطقی و خونسرد باشم ! اینو تازه دیروز فهمیدم ! چه حالی میشین اگه حاصل 1 سال و نیم تلاشتون یک شبه بپره؟
پ.ن4: یه توصیه امنیتی؛ اگه زمانی که دارید با سیستم خانگی یا همون پی سی یا با لپ تاپ همایونیتون کار می کنید و دیدید که صفحه ی مرگ آبی (Blue Screen of Death) ظاهر شد و بعد از 7 ثانیه یا کمتر ریست شد ! قبل از اینکه دنبال شلوار اضافی بگردین ! سیستم رو خاموش کنین و دوباره با این یوزر و این سیستم عامل بالا نیاید ! 
پ.ن: یه توصیه ی دیگه؛ هرگز و هرگز تکرار می کنم هرگز با استفاده از Bitlocker سیستم عامل سون (7) درایو هاتونو رمز گذاری نکنین !
پ.ن5:  خبری که هنوز بنا به دلایلی منتشر نشده ویروس جدیدیه که راه افتاده و با اینکه هر روز خسارت های جبران ناپذیری رو به سیستم های کامپیوتری می زنه ولی هنوز بنا به دلایل امنیتی بازگو نشده ! امیدوارم نصیب شما نشه !
پ.ن6: ساخت خونه ی جدیدمون به اتمام رسید و ما هم اسباب کشی کردیم. اینجا که هستم خیلی نزدیک به خونه ی سبحانه. چند روز پیش همین طور که روی مبل دراز کشیده بودم و داشتم تی وی نگاه می کردم یهو یادش افتادم. نمی دونم چرا ولی فکر کردم که خیلی بهم نزدیکه. رفتم پشت پنجره و دیدم یه پسر لاغر و قد بلند سرش رو پایین انداخته و داره از زیر پنجره ی خونه ی ما رد میشه. راستش اول نشناختمش بس که لاغر شده بود بر عکس من ! آره خود سبحان بود !

2 نظرات:

نقطه چین ها . . . گفت...

مگه اون صفحه آبیه چیه؟!..یه بار واسه من شد..اما دیگه نشد!

یوسف

Bardia گفت...

یوسف:
خب اول از همه از اسمش معلومه چه جونوریه !
این چند وقته تلفات ناشی از دد پیج خیلی بالا رفته که همشون هم کاراییشون شبیه ویروساییه که قبلنا برای معلم و استادایی که نمره نمی دادن می نوشتیم !
تلفاتش برای من که خیلی سنگین بود !
البته قسمتیش رو جبران کردم ولی هنوز هم باهاش درگیرم!
همه کسایی که با کامپیوتر سر و کار دارن حتما یه بار هم که شده این صفحه رو دیدن ولی این اواخر یه بوهایی میاد که به نظر غیر طبیعیه ! نگفتی کی این صفحه رو دیدی ولی امیدوارم توی این یکی دو ماه نبوده باشه !
دو دستی هاردتو بچسب که مثل من نشی !

Followers

با پشتیبانی Blogger.