۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه
كيف پول
سه شنبه يكي از بچه هاي يوني بهم گفت كه يه كتاب روانشناسي مي خواد ولي توي اون شهري كه توش درس مي خونيم سوال كرد و نداشتن
واسه همين به من گفت كه رفتي شهرت اين كتاب رو برام ميگيري؟
منم گفتم كه آره اسمش رو بنويس تا برات بخرم
روي يه كاغذ نوشت و منم طبق معمول گذاشتمش توي كيف پولم
اين كيف پولم رو مشهد خريده بودم
سر همون داستان پست مشهد نامه!
بگذريم ! :))
چهارشنبه كلاس نرفتم و با هم پيچونديمش
بهم گفت كه امروز بگير و فردا كتاب رو برام بيار
چهارشنبه قرار بود يكي از بچه ها هارد و فلشم رو برام بياره
پس خونه موندم تا بياد
اما ساعت 8:15 هم شد و نيومد !
تعجب كردم بد قول بود ولي نه اينقدر !
لباس پوشيدم و بهش اس ام اس دادم «شورتت رو بپوش من دارم ميام ! بايد واسه يكي از بچه ها كتاب هم بگيرم !»
اول اينو داخل پرانتز بگم كه فكر بد نكنيد!
ما هميشه براي اينكه بگيم لباس بپوش ميگيم شورتت رو بپوش !
از اينم بگذريم ! :))
خيابون خيلي شلوغ بود واسه همين از كوچه ها رفتم
ولي اون روز كوچه ها هم شلوغ بود
داشتم سمت خونشون ميرفتم كه يهو سگك كمربندم وا رفت !
از جلوم يه بيست نفري داشتن ميومدن و تمام تمركزشون هم روي نيم تنه ي پايين من بود!
خودم رو جمع و جور كردم و رفتم داخل يه كوچه ي بن بست و درستش كردم و راه افتادم
رسيدم به كوچشون كه ديدم توي دستم فقط موبايلم هست و خبري از كيف پولم نيست !
من اصولا كيف پول و موبايلم رو توي دستم ميگيرم
جيبامو گشتم ديدم نه نيست
تو شورتمو گشتم ! ديدم نه خير اونجا هم نيست !
داخل شلوارم رو نيگا كردم ديدم نيست . . .
اي بابا يعني گمش كردم
تازه يادم اومده بود كه علاوه بر يه مقدار پولي كه از قبل توش بود واسه خريد كتاب و يه سري خرت و پرت 60 تومن توي كيفم گذاشته بودم
حالا پول به جهنم اسم كتاب رو هم گم كردم!
كلي فيش و كارت و شماره توش بود!
همين جوري داشتم با خودم حرف مي زدم كه گفتم تا دير نشده همين مسير رو برگردم تا شايد پيدا كنمش
سريع برگشتم و در همين حين هم رفيقم زنگ زد كه كجايي من دارم ميام سمت خونتون
گفتم بميري كيفم گم شده ! دارم دنبالش مي گردم
همين مسير رو برگشتم تا خونه ولي نه خير نبود
هوا ديگه تاريك شده بود
آخه من نمي دونم توي اون تاريكي كي كيف و ديده كه برداشته!
داشتم براي خانواده و اژدادش صلوات مي فرستادم كه ديدم رسيدم به خونه!
رفتم بالا گفتم شايد خونه جا گذاشته باشم
ولي نه خير اونجا هم نبود!
بله علي خان گمش كردي!
يه كيف پول + يه تراول از مادرم گرفتمو و از خونه زدم بيرون
به رفيقم هم اس ام اس دادم كه اسم كتاب رو دوباره برام بفرست
اون يكي رفيقم هم اومد و با هم يه بار اون كوچه رو ديد زديم ولي پيداش نكرديم
يه فري خورديم و كتاب رو هم خريدم و ساعت 10:30 شب بود كه با لب و لوچه ي آويزون اومدم خونه
باور كنيد دلم براي پولش نمي سوخت واسه مداركم ناراحت بودم
تو راه كه داشتم ميومدم يه 2 نفر از بچه ها رو هم ديدم كه كيفشون رو گم كرده بودن!
رسيدم خونه و داشتم شلوارم رو درمياوردم كه ديدم گوشيم زنگ خورد
با بي حوصلگي رفتم سراغش
اولش تعجب كردم به خاطر اسمي رو كه روي ال سي دي موبايلم ديدم
يكي از رفقا بود كه چند ماهي ازش خبر نداشتم
اون: الو علي خوبي؟
من: (با بي حالي) هي بد نيستم. چي كار مي كني خبري ازت نيست؟!
اون: علي كيفت رو گم كردي !؟
من: هان ! آره! (يهو فيوزم پريد. توي دلم گفتم يعني اين خبر به روزنامه ها هم رسيد! )
اون: (با نيش باز) يه يارويي زنگ زد گفت علي ... رو مي شناسي؟ كيفش رو زنم پيدا كرده! شماره ي تو رو مي خواست منم گفتم شايد
مزاحم باشه گفتم خودم باهاش تماس ميگيرم!
من: شمارشو برام اس ام اس كن.
باهاش تماس گرفتم. مشخصات كيفو گفتم
خودشو معرفي كرد
شما فلاني هستيد
با آقاي فلاني نسبت داريد!
گفت كه خونوادتونو مي شناسم
گفتم الان ميام و ازتون ميگيرمش
ساعت 11 شب با ماشين رفتم خونشون
يارو كيفو بهم داد و ازش تشكر كردم
حالا من موندم كه اين يارو شماره ي رفيقمو از كجا آورده!
يه نگاهي كه به كيف انداختم ديدم كه توي جاي بقلش يه فيش بانكي بود كه اسم من نوشته شده بود!
تازه يادم اومد كه به حساب بانكيم پول ريخته بودم
يكم ديگه نگاه كردم ديدم يه برگه توشه كه اسم رفيقم و دو تا شماره از تلفن هاي همراهش روش چاپ شده بود
تازه يادم اومد كه توي يوني قيليم ترم آخر سر كلاس سخت افزار اين رفيقم كه كافي نت داره داده بود براش كارت جديدي چاپ كنن
بهم نشون داد و نظر خواست بعد هم گفت بذار توي كيفت
بعدش كه خونه اومدم گفتم بهترين كار اينه كه يه برگه توي كيفم قرار بدم كه اين بار با خودم مستقيما تماس بگيرن و نصف بچه هاي يوني نفهمن!
واسه همين اين برگه رو طراحي كردم كه لينكش رو ميذارم
اينجا
البته بنا به دلايل مبرهني Https شدست ! :دي
يعني بله . . .
ولي يه چيزايي توش مشخصه !
خلاصه هر چي بود بخير گذشت !
حجم: 3.3 مگا بایت
واسه همين به من گفت كه رفتي شهرت اين كتاب رو برام ميگيري؟
منم گفتم كه آره اسمش رو بنويس تا برات بخرم
روي يه كاغذ نوشت و منم طبق معمول گذاشتمش توي كيف پولم
اين كيف پولم رو مشهد خريده بودم
سر همون داستان پست مشهد نامه!
بگذريم ! :))
چهارشنبه كلاس نرفتم و با هم پيچونديمش
بهم گفت كه امروز بگير و فردا كتاب رو برام بيار
چهارشنبه قرار بود يكي از بچه ها هارد و فلشم رو برام بياره
پس خونه موندم تا بياد
اما ساعت 8:15 هم شد و نيومد !
تعجب كردم بد قول بود ولي نه اينقدر !
لباس پوشيدم و بهش اس ام اس دادم «شورتت رو بپوش من دارم ميام ! بايد واسه يكي از بچه ها كتاب هم بگيرم !»
اول اينو داخل پرانتز بگم كه فكر بد نكنيد!
ما هميشه براي اينكه بگيم لباس بپوش ميگيم شورتت رو بپوش !
از اينم بگذريم ! :))
خيابون خيلي شلوغ بود واسه همين از كوچه ها رفتم
ولي اون روز كوچه ها هم شلوغ بود
داشتم سمت خونشون ميرفتم كه يهو سگك كمربندم وا رفت !
از جلوم يه بيست نفري داشتن ميومدن و تمام تمركزشون هم روي نيم تنه ي پايين من بود!
خودم رو جمع و جور كردم و رفتم داخل يه كوچه ي بن بست و درستش كردم و راه افتادم
رسيدم به كوچشون كه ديدم توي دستم فقط موبايلم هست و خبري از كيف پولم نيست !
من اصولا كيف پول و موبايلم رو توي دستم ميگيرم
جيبامو گشتم ديدم نه نيست
تو شورتمو گشتم ! ديدم نه خير اونجا هم نيست !
داخل شلوارم رو نيگا كردم ديدم نيست . . .
اي بابا يعني گمش كردم
تازه يادم اومده بود كه علاوه بر يه مقدار پولي كه از قبل توش بود واسه خريد كتاب و يه سري خرت و پرت 60 تومن توي كيفم گذاشته بودم
حالا پول به جهنم اسم كتاب رو هم گم كردم!
كلي فيش و كارت و شماره توش بود!
همين جوري داشتم با خودم حرف مي زدم كه گفتم تا دير نشده همين مسير رو برگردم تا شايد پيدا كنمش
سريع برگشتم و در همين حين هم رفيقم زنگ زد كه كجايي من دارم ميام سمت خونتون
گفتم بميري كيفم گم شده ! دارم دنبالش مي گردم
همين مسير رو برگشتم تا خونه ولي نه خير نبود
هوا ديگه تاريك شده بود
آخه من نمي دونم توي اون تاريكي كي كيف و ديده كه برداشته!
داشتم براي خانواده و اژدادش صلوات مي فرستادم كه ديدم رسيدم به خونه!
رفتم بالا گفتم شايد خونه جا گذاشته باشم
ولي نه خير اونجا هم نبود!
بله علي خان گمش كردي!
يه كيف پول + يه تراول از مادرم گرفتمو و از خونه زدم بيرون
به رفيقم هم اس ام اس دادم كه اسم كتاب رو دوباره برام بفرست
اون يكي رفيقم هم اومد و با هم يه بار اون كوچه رو ديد زديم ولي پيداش نكرديم
يه فري خورديم و كتاب رو هم خريدم و ساعت 10:30 شب بود كه با لب و لوچه ي آويزون اومدم خونه
باور كنيد دلم براي پولش نمي سوخت واسه مداركم ناراحت بودم
تو راه كه داشتم ميومدم يه 2 نفر از بچه ها رو هم ديدم كه كيفشون رو گم كرده بودن!
رسيدم خونه و داشتم شلوارم رو درمياوردم كه ديدم گوشيم زنگ خورد
با بي حوصلگي رفتم سراغش
اولش تعجب كردم به خاطر اسمي رو كه روي ال سي دي موبايلم ديدم
يكي از رفقا بود كه چند ماهي ازش خبر نداشتم
اون: الو علي خوبي؟
من: (با بي حالي) هي بد نيستم. چي كار مي كني خبري ازت نيست؟!
اون: علي كيفت رو گم كردي !؟
من: هان ! آره! (يهو فيوزم پريد. توي دلم گفتم يعني اين خبر به روزنامه ها هم رسيد! )
اون: (با نيش باز) يه يارويي زنگ زد گفت علي ... رو مي شناسي؟ كيفش رو زنم پيدا كرده! شماره ي تو رو مي خواست منم گفتم شايد
مزاحم باشه گفتم خودم باهاش تماس ميگيرم!
من: شمارشو برام اس ام اس كن.
باهاش تماس گرفتم. مشخصات كيفو گفتم
خودشو معرفي كرد
شما فلاني هستيد
با آقاي فلاني نسبت داريد!
گفت كه خونوادتونو مي شناسم
گفتم الان ميام و ازتون ميگيرمش
ساعت 11 شب با ماشين رفتم خونشون
يارو كيفو بهم داد و ازش تشكر كردم
حالا من موندم كه اين يارو شماره ي رفيقمو از كجا آورده!
يه نگاهي كه به كيف انداختم ديدم كه توي جاي بقلش يه فيش بانكي بود كه اسم من نوشته شده بود!
تازه يادم اومد كه به حساب بانكيم پول ريخته بودم
يكم ديگه نگاه كردم ديدم يه برگه توشه كه اسم رفيقم و دو تا شماره از تلفن هاي همراهش روش چاپ شده بود
تازه يادم اومد كه توي يوني قيليم ترم آخر سر كلاس سخت افزار اين رفيقم كه كافي نت داره داده بود براش كارت جديدي چاپ كنن
بهم نشون داد و نظر خواست بعد هم گفت بذار توي كيفت
بعدش كه خونه اومدم گفتم بهترين كار اينه كه يه برگه توي كيفم قرار بدم كه اين بار با خودم مستقيما تماس بگيرن و نصف بچه هاي يوني نفهمن!
واسه همين اين برگه رو طراحي كردم كه لينكش رو ميذارم
اينجا
البته بنا به دلايل مبرهني Https شدست ! :دي
يعني بله . . .
ولي يه چيزايي توش مشخصه !
خلاصه هر چي بود بخير گذشت !
فايل جالب امروز:
توضیح: كليپ - دوربين مخفي حجم: 3.3 مگا بایت
لینک: از سرور مدیا فایر - پس از لود شدن صفحه ی لینک منتظر بمانید تا درخواست دانلود شما به سرور فرستاده شود سپس بر روی Click here to start download.. کلیک کنید
برچسبها:
كيف پول، كليپ، دوربين مخفي
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر